بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» امید هیچ معجزه‌ ای ز مرده نیست، زنده باش

چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته، زورق به گل نشسته ایست زندگی؟
درین خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده راه بسته‌ ایست زندگی؟

چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان زهم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره‌ های آب غرق شد.

هوا بد است
تو با کدام باد میروی؟

چه ابر تیره‌ ای گرفته سینه‌ ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی‌ شود.

تو از هزاره‌ های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست،
برین درشتناک دیولاخ
زهر طرف طنین گام‌ های رهگشای توست،
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه‌ ی وفای توست،
به گوش بیستون هنوز
صدای تیشه‌ های توست.

چه تازیانه ها که با تو تاب عشق آزمود
چه دارها که با تو گشت سر بلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند.

نگاه کن
هنوز آن بلند دور،
آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست،
سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست،
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

چه فکر می‌ کنی؟
جهان چه آبگینه شکسته‌ ایست
که سرو راست هم در او شکسته می‌ نمایدت.
چنان نشسته کوه در کمین دره‌ های این غروب تنگ
که راه بسته می‌ نمایدت.

زمان بی‌ کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی‌ ست این درنگ درد و رنج.
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می‌ زند
رونده باش
امید هیچ معجزه‌ ای ز مرده نیست،
زنده باش...

هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج,اشعار هوشنگ ابتهاج

وبلاگ اشعار شعرای نامی،منتخب اشعار و غزلیات - kimiya

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده