من اینجا بس دلم تنگ است...
من اینجا بس دلم تنگ استو هر سازی که می بینم بد آهنگ استبیا ره توشه برداریمقدم در راه بیبرگشت بگذاریمببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ - مهدی اخوان ثالث وبلا...
من اینجا بس دلم تنگ استو هر سازی که می بینم بد آهنگ استبیا ره توشه برداریمقدم در راه بیبرگشت بگذاریمببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ - مهدی اخوان ثالث وبلا...
مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا ب...
مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم - مولانا وبلاگ اشعار شعرای نا...
پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو از خستگی روز همین خواب پر از راز کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو دیشب من و تو بسته ی این خاک نب...
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم همراز عشق و همنفس جام بادهایم بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم ای گل ت...
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو ک...
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است تشنگانِ مِهر مح...
دل دیوانگیم هست و سر ناباکی که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی سر به خمخانه تشنیع فرو خواهم برد خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی دست در دل کن و هر پرده...
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم ...
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانس...
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید به کف و ماسه که نایاب&
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طب...
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بارتن نتوانم من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم -خیام
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم ای روی د...
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم و آنک سوگند من و توبهام اشکست کجاست ...
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر کنم -مولانا
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم ب...
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت همه کس طالب ی...
روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد، چون كبوتر، لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم ...“ باز گفتم كه : ” تو صيادي و من آهوي دشتم تا به دام تو د...
نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی یا سرو با جوانان هرگز رود به راهی سرو بلند بستان با این همه لطافت هر روزش از گریبان سر برنکرد ماهی گر من سخن نگو...
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است -حافظ
همه هـست آرزویم كه ببینم از تـو روییچه زیان تو را كه من هم برسم به آرزوییبه كسی جمال خود را ننموده ای و بینمهمه جا به هر زبانی بوَد از تو گفتگوییغم و درد و رنج و محنت ...